نویسندهی پرسش: ابو حسین | تاریخ پرسش: ۱۳۹۷/۹/۱ |
اخیراً مجامع زنان، مطلبی را در رسانههای غربی گفتهاند با این مضمون که ادیان ابراهیمی همیشه حق زنان را محدود کردهاند. مبحث حقوق زنان معمولاً شامل این موارد میشود: تمامیت بدنی، خودمختاری، حق رأی، حق کار، حق دستمزد برابر به خاطر کار برابر، حق مالکیت، حق تحصیل، حق شرکت در ارتش، حق مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت حقوق سرپرستی، ازدواج و مذهبی.
لطفاً جوابی کامل و دقیق در این باب ارائه کنید؛ چرا که بیگمان جواب دفتر محترم میتواند کارساز باشد.
خداوند اماممان مهدی و آقایمان منصور را از بلایای ارضی و سماوی حفظ فرماید.
پاسخ به پرسش شماره: ۹ | تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۷/۹/۸ |
ملحدان همیشه نسبت به ادیان ابراهیمی بدبین و بیانصاف بودهاند و این از «فردگرایی»، «انسانمحوری»، «سطحینگری» و «بیاطّلاعی» آنان برخاسته است. به علاوه، آنان گاهی میان این ادیان و عملکرد پیروانشان خلط کردهاند؛ به این معنا که برخی باورها و رفتارهای غلط پیروانشان را به پای آنها نوشتهاند، در حالی که آنها، تنها ادیان اصیل و حقیقی در جهان هستند؛ زیرا منشأ آنها وحی است که از معادلات و محاسبات بشری بسی بالاتر است. با این مقدّمه، توجّه شما را به نکات زیر جلب میکنیم:
۱ . حقّ هر فرد طبیعتاً نمیتواند نامحدود باشد؛ چراکه با حقّ افراد دیگر تعارض مییابد و با این وصف، هر جهانبینی که به جامعه اصالت میدهد و حقّ بیشتری برای افراد دیگر قائل است، محدودیّت بیشتری برای حقّ هر فرد قائل میشود و هر جهانبینی که به فرد اصالت میدهد و حقّ کمتری برای افراد دیگر قائل است، محدودیّت کمتری برای حقّ هر فرد قائل میشود. ادیان ابراهیمی -بر خلاف ملحدان- حقّ جامعه را مانند حقّ فرد -به گونهای متعادل- در نظر گرفتهاند و به همین دلیل، برخی حقوق فردی را محدود کردهاند تا سلامت و سعادت جامعه تأمین شود و روشن است که محدود کردن برخی حقوق فردی برای رعایت برخی حقوق اجتماعی، ضروری و عادلانه است؛ همچنانکه تأکید بر رعایت حقوق فردی و اهمال در رعایت حقوق اجتماعی، تعادل جامعه را بر هم میزند و آسیبهای اجتماعی را افزایش میدهد و در نهایت، سلامت و سعادت فرد را به خطر میاندازد.
۲ . حقّ هر فرد محدود به تکلیف اوست که از حقّ افراد دیگر نشأت میگیرد و افراد دیگر در جهانبینی توحیدی شامل خداوند هم میشود که خالق و مولای هر فرد است و از این رو، حقّ هر فرد محدود به تکلیف او در برابر خداوند و در برابر افراد دیگر است، ولی در جهانبینی الحادی، خداوند حقّی ندارد و از این رو، حقّ هر فرد تنها با لحاظ حقّ افراد دیگر محدود میشود. این به معنای آن است که در جهانبینی الحادی، بزرگترین حق، نادیده گرفته میشود و با این وصف، دلیلی برای مباهات ملحدان بر پیروان ادیان ابراهیمی وجود ندارد. مباهات آنان، مانند مباهات کسی است که حقّی برای انسان قائل نیست و همهی حق را به حیوانات میدهد و سپس میلافد که من حامی حقوق حیوانات هستم، در حالی که دیگران برای انسان نیز حقّی قائلند و با این وصف، به مباهات سزاوارترند!
۳ . حقّ زنان در ادیان ابراهیمی مانند حقّ مردان، محدود به احکام خداوند است که برای حفظ سلامت و تأمین سعادت همهی انسانها در دنیا و آخرت نازل شده و عموماً حکیمانه و قابل درک برای عاقلان است، بلکه حقّ برخورداری از سلامت و سعادت در دنیا و آخرت نیز از حقوق زنان محسوب میشود و با این وصف، ادیان ابراهیمی حقوق زنان را محدود نکردهاند، بل حقّی از حقوق آنان که ملحدان نادیده گرفتهاند را ملحوظ داشتهاند؛ مانند پزشک دلسوزی که بیمار را از خوردن غذایی که سلامت و حیات او را به خطر میاندازد منع میکند، بیآنکه به محدود کردن حقوق او متّهم شود.
۴ . اسلام که خالصترین و کاملترین دین ابراهیمی است، همهی دستورات لازم برای حفظ کرامت زن -چه در جایگاه مادر، چه در جایگاه همسر و چه در جایگاه دختر- را صادر کرده است. به علاوه، بیشتر مصادیق مذکور برای حقوق زن را به رسمیّت شناخته است؛ مانند حقّ کار، حقّ دستمزد برابر به خاطر کار برابر، حقّ مالکیت، حقّ تحصیل و حقّ مشارکت در قراردادهای قانونی. از نظر این دین، رضایت زن در ازدواج لازم است و او حقّ اظهار نظر در همهی امور را دارد، بلکه امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب است؛ همچنانکه تحصیل علم بر او واجب است و میتواند به قدر توان خود در جهاد شرکت کند و مثلاً به مداوای مجروحان بپردازد و حقّ فروش اموال خود و سایر تصرّفات مشروع در آنها را دارد و کسی نمیتواند این حقوق را از او سلب کند. آری، از نظر این دین، زن تحت سرپرستی مرد است و از این رو، نصف مرد از ارث و دیه سهم میبرد؛ چراکه تأمین هزینههای زندگی او بر عهدهی مرد است؛ همچنانکه شهادت او نصف شهادت مرد است؛ چراکه عادتاً کمتر از مرد در کوچه و بازار حضور دارد و با مردم در ارتباط است و از این رو، بیشتر در معرض فراموشی و اشتباه دربارهی اموری است که میان آنها واقع شده است؛ همچنانکه مکلّف به رعایت حجاب است؛ چراکه بدون رعایت حجاب، ممکن است مورد آزار و سوء استفادهی مردان قرار گیرد. روشن است که همهی این احکام، حکیمانه و قابل درک برای عاقلان است و به حفظ سلامت و تأمین سعادت فرد و جامعه در دنیا و آخرت کمک میکند و با این وصف، نق زدن ملحدان دربارهی آنها هیچ اهمّیتی ندارد.
۵ . وجود تفاوت جسمانی میان زن و مرد، یک واقعیّت مشهود و انکارناپذیر است و وجود تفاوت در حقوق و تکالیف آن دو را اقتضا میکند. مرد ویژگیهایی دارد که زن ندارد و زن ویژگیهایی دارد که مرد ندارد و این چیزی است که آن دو را به یکدیگر نیازمند میسازد. کسانی که مرد را مستقلّ از زن و زن را مستقلّ از مرد در نظر میگیرند، به دنبال تساوی میان حقوق و تکالیف آن دو هستند، در حالی که اسلام آن دو را مستقلّ از یکدیگر در نظر نمیگیرد، بل آن دو را اعضاء یک مجموعه در نظر میگیرد که به یکدیگر وابسته و نیازمندند و از این رو، حقوق و تکالیف آن دو را به گونهای تعریف میکند که یکدیگر را کامل کنند. به عبارت دیگر، اسلام معتقد است که هر یک از زن و مرد به تنهایی نمیتوانند به کمال مطلوب برسند، مگر اینکه در کنار یکدیگر قرار گیرند و یکدیگر را پوشش دهند؛ چنانکه با ظرافت فرموده است: ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾[۱]؛ «آنان پوششی برای شما هستند و شما پوششی برای آنان هستید». از این رو، احکام خود را با لحاظِ بودن آن دو در کنار یکدیگر تنظیم کرده است، نه با لحاظِ بودن هر یک از آن دو جدا از دیگری و این گونهای اصالت دادن به خانواده است، در حالی که ملحدان قائل به اصالت فرد هستند و از این رو، هر یک از زن و مرد را به عنوان انسانی کامل و مستقلّ از دیگری در نظر میگیرند و با این رویکرد، طبیعی است که بپندارند هر یک از آن دو باید به تنهایی همهی حقوق و تکالیف را داشته باشند. راز تفاوت حقوق و تکالیف زن و مرد در اسلام و کفر همین است. زن مسلمان، هیچ گاه مرد را رقیب خود نمیبیند و حقوق و تکالیف خود را با حقوق و تکالیف او مقایسه نمیکند؛ چراکه به تفاوتهای جسمانی خود با او علم و التفات دارد، بلکه او را شریک خود میبیند و میداند که نقش آن دو در زندگی جبران کاستیهای یکدیگر و ایجاد تعادل است. زن مسلمان، قدر خود را میشناسد و در جای خود قرار میگیرد و از جای خود خارج نمیشود تا در جای مرد قرار گیرد؛ چراکه میداند اگر در جای مرد قرار گیرد، نظم طبیعت را بر هم میزند و توازن جامعه را مختل میکند. بیگمان برای هر زن شایسته است که یک «زن کامل» باشد و برای هر مرد شایسته است که یک «مرد کامل» باشد تا هر یک نقصان دیگری را بپوشاند و او را به «انسان کامل» تبدیل کند، نه اینکه هر یک بخواهد جای دیگری را بگیرد؛ چراکه جهان به هر دو نیاز دارد و تنها با یکی به کمال نمیرسد و تفاوت آن دو برای بقاء آن ضروری است. این است که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی -ضمن بر حذر داشتن از تبلیغات ملحدان- خطاب به زنان مسلمان میفرماید:
زنهار فریب کسانی را نخورید که کاستیهاتان را فرو میپوشانند؛ چراکه آنان خیرخواه شما نیستند و شما را به سوی شر میکشانند، تا از چیزی پیروی کنید که به آن دانشی ندارید و بر کاری دست نهید که از عهدهی آن بر نمیآیید! آنان شما را چون مردان میشمارند، در حالی که خود به چیزی که میگویند باور ندارند، بل میخواهند که با تملّق و سخن یاوه، شما را مغرور سازند تا آنان را برای رسیدن به چیزی که میجویند یاری رسانید، در حالی که نمیجویند چیزی را برای شما، بلکه میجویند چیزی را برای خودهاشان و آن همانا سود بیشتر از فروش است؛ چراکه شما بیشتر میخرید و ارزانتر کار میکنید و آسانتر سلطه میپذیرید و برای آنان صرفه دارید! پس بدین سان شما را از خانههاتان بیرون میکشند و از فرزندانتان جدا میکنند و از شوهرانتان دور میسازند و به میان بازارها میآورند، تا برای کسب مال و مقام با مردان رقابت کنید، در حالی که به آنان نخواهید رسید، مگر به ندرت و زحمت؛ چراکه خداوند شما را برای رقابت با آنان نیافریده، بل برای این آفریده است که با آنان شریک شوید تا آنان کارهایی که نمیتوانید را برایتان انجام دهند و شما کارهایی که نمیتوانند را برایشان انجام دهید و بدین سان یکدیگر را کامل کنید و در دنیا به خوشبختی رسانید. آیا نشنیدهاید که گفتهاند: «هر کسی را بهر کاری ساختهاند»؟ پس اینک به خانههای خود بازگردید و کارهای خود را انجام دهید و کارهای مردان را به مردان واگذارید؛ زیرا اگر آنان نیز کارهای خود را انجام دهند، شما به چیزی که میخواهید میرسید.[۲]