نویسنده‌ی نقد: محمّد صدّیق تاریخ نقد: ۱۳۹۴/۳/۲۴

گویا ایشان قصد دارند خود را سید خراسانی معرفی کنند؛ چون ظواهر چنان نشان می‌دهد، اما مطمئناً ایشان هیچ تفاوتی با علمای پوچ شیعه ندارند. مثلاً در کتاب «بازگشت به اسلام» نوشته من نه شیعه و نه سنی مصطلح هیچ کدام نیستم؛ بلکه ایشان یک شیعه واقعی مصطلح هستند، چون طبق عقاید شیعه رفتار می‌کنند. برای مثال سید خراسانی ساخته و پرداخته جهان تشیع هست و «البیعة لله» و پرچم سیاه و منصور خراسانی تنها در عقاید شیعه و احادیث خرافی آنان پیدا می‌شود.

پاسخ به نقد شماره: ۳ تاریخ پاسخ به نقد: ۱۳۹۴/۳/۲۵

برادر گرامی!

لطفاً از توهّم بیرون بیایید و باب تهمت و افترا را نگشایید که این باب به روی آتش گشوده می‌شود. اگر درباره‌ی مطلب خاصّی از کتاب شریف «بازگشت به اسلام» نقدی دارید، با بیان علمی و به صورت مستدل بفرمایید تا با بیان علمی و به صورت مستدل به شما پاسخ داده شود؛ وگرنه وقت ما را با سخنان سخیف و بی‌پایه نگیرید.

روشن است که عقاید جناب منصور هاشمی خراسانی در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» تنها متّکی بر کتاب خدا و سنّت متواتر پیامبر در روشنایی عقل سلیم است و به هیچ مذهبی نه شیعه و نه سنّی تعلّقی ندارد؛ همچنانکه برخی از اهل تشیّع نیز دقیقاً بر عکس جناب‌عالی، این بزرگوار را به سنّی بودن متّهم می‌کنند، در حالی که هر دو اتّهام به یک اندازه بی‌اساس است و تنها از تعصّبات مذهبی برخاسته است.

به علاوه، ظهور مردی موسوم به «منصور» از خراسان با پرچم‌های سیاه برای زمینه‌سازی ظهور مهدی، بر خلاف توهّم جناب‌عالی متّکی بر روایات شیعه نیست، بلکه بیش از آن متّکی بر روایات اهل سنّت و جماعت است؛ چنانکه بسیاری از ائمه‌ی حدیث مانند ابن ابی شیبه در المصنّف[۱]، احمد بن حنبل در المسند[۲]، ابو داوود در سنن[۳]، ابن ماجه در سنن[۴]، بیهقی در دلائل النبوّة[۵]، ابن حماد در کتاب الفتن[۶]، احمد بن عمرو البزاز در المسند[۷]، ابو سعید شاشی در المسند[۸]، طبرانی در المعجم الأوسط[۹]، ابن عدی در الکامل[۱۰]، حاکم نیشابوری در المستدرک[۱۱]، هیثمی در مجمع الزوائد[۱۲]، ابن کثیر در البدایة و النهایة[۱۳] و دیگران آن را روایت کرده‌اند و بعضاً به صحّت آن و شهرتش در میان سلف تصریح نموده‌اند و با این وصف، محدود دانستن آن به شیعه، از توهّمات جناب‌عالی است! البته این به آن معنا نیست که جناب منصور هاشمی خراسانی خود را همین فرد می‌شمارد؛ چراکه او چنین ادّعایی درباره‌ی خود ندارد، ولی می‌تواند به این معنا باشد که چنین چیزی محتمل است و این احتمال قابل انکار نیست.

خلاصه آنکه اگر جناب‌عالی مطلب مشخّصی از کتاب را بر خلاف کتاب خدا یا سنّت متواتر یا عقل سلیم می‌پندارید، با بیان علمی و به صورت مستدل بفرمایید تا برای شما توضیح داده شود؛ چراکه سخنان جاهلانه و تعصّب‌آمیز فایده‌ای برای شما ندارد، بلکه به زیان شما در دنیا و آخرت است.

↑[۱] . ج۸، ص۶۹۷
↑[۲] . ج۵، ص۲۷۷
↑[۳] . ج۲، ص۳۱۱
↑[۴] . ج۲، ص۱۳۶۶
↑[۵] . ج۶، ص۵۱۶
↑[۶] . ص۱۸۸
↑[۷] . ج۴، ص۳۱۰
↑[۸] . ج۱، ص۳۴۷
↑[۹] . ج۶، ص۲۹
↑[۱۰] . ج۴، ص۲۲۷
↑[۱۱] . ج۴، ص۴۶۴
↑[۱۲] . ج۷، ص۳۱۶
↑[۱۳] . ج۶، ص۲۷۵